نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





من صبورم

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم

من صبورم اما…………

چقدر با همهء عاشقیم محزونم

و به یاد همهء خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم

من صبورم اما…………..

بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم

بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم

من صبورم اما…………….

آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست


[+] نوشته شده توسط AmiR در 20:13 | |







هر کس به طریقی....!

 

 


[+] نوشته شده توسط AmiR در 22:0 | |







ای کاش


[+] نوشته شده توسط AmiR در 21:59 | |







تنها میانه تنها


[+] نوشته شده توسط AmiR در 21:56 | |







عشق حقیقی

 كاش وقتي ما هم به اين سن رسيديم .....

 

رنگی ترین عکسی که تا بحال دیدم


[+] نوشته شده توسط AmiR در 21:56 | |







تلخه




 

چقدر تلخ است ...
بعد از سال ها انتظار نیمه گم شده ات را..
کامل بیابی!!!!!


 


[+] نوشته شده توسط AmiR در 21:52 | |







گناه پر ز لذت

 

گنه کردم گناهی پر ز لذت

 

 


درآغوشی که گرم و آتشین بود

 

 


گنه کردم میان بازوانی

 

 


که داغ و کینه جوی و آهنین بود

 

 


در آن خلوتگه تاریک و خاموش

 

 


گنه کردم چشم پر ز رازش

 

 


دلم در سینه بی تابانه لرزید

 

 


ز خواهش های چشم پر نیازش

 

 


در آن خلوتگه تاریک و خاموش

 

 


پریشان در کنار او نشستم

 

 


لبش بر روی لبهایم هوس ریخت

 

 


ز اندوه دل دیوانه رستم

 

 


فروخواندم به گوشش قصه عشق

 

 


ترا می خواهم ای جانانه من

 


ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

 

 


ترا ای عاشق دیوانه من

 

 


هوس در دیدگانش شعله افروخت

 

 


شراب سرخ در پیمانه رقصید

 

 


تن من در میان بستر نرم

 

 


بروی سینه اش مستانه لرزید

 

 


گنه کردم گناهی پر ز لذت

 

 


کنار پیکری لرزان و مدهوش

 

 


خداوندا چه می دانم چه کردم

 


در آن خلوتگه تاریک و خاموش


[+] نوشته شده توسط AmiR در 14:58 | |







تنها

کسی مانند من تنها نماند

به راه زندگانی وانماند

خدا را در قفای کاروان ها

غریبی در بیابان ج نماند


[+] نوشته شده توسط AmiR در 14:48 | |







شریعتی:

به من تکیه کن!

من تمام هستیم رادامنی می کنم تاتوسرت رابه آن بنهی.تمام روحم راآغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی.تمام نیرویی را که دردوست داشتن دارم،دستی می کنم تا چهره ات رانوازش کند.

تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر ان به خواب روی.تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه می خواهی ازآن بیاشامی.وازآن برگیری.هر چه می خواهی ازان بسازی.

هر گونه می خواهی باشم.وهر کاری که توببخواهی می کنم از این لحظه مرا اشته باش.

 


[+] نوشته شده توسط AmiR در 18:21 | |







به گل گفتم:

 

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."


به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."


به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."


 

به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم


 


[+] نوشته شده توسط AmiR در 18:21 | |



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد